امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

چشم انتظاری های ما

یک سفره یه روزه

1393/2/19 23:04
نویسنده : مامان سمیه
213 بازدید
اشتراک گذاری

                           راضیراضی       مرد کوچک و خوش سفر من        راضیراضی

سلام به پسر مظلوم خودم خجالتمامانی قربون او معصومیتت بره که اصلا شیطنتات باعث اذیت من نمیشه محبت,روز جمعه تصمیم به یه سفر یه روزه گرفتیم با مامان جون و خاله صدف ازطرفی هم مامان مهین برای صبحانه به کله پاچه دعوتمون کرده بود خوشمزهو به همین خاطر دیر حرکت کردیم و راه چالوس یکطرفه شده بود تعجبو بابا امیر گفت حالا که نیت بیرون شهر رو گرفتیم راه جاده رو به حرکت افتاد رفتیم رفتیم تا رودبار که دیکه از جاده خسته شده بودیمخسته و ناهار رو همونجا کنار یه رودخانه با صفا نزدیک جنگل موندگار شدیم و تا تو رو گذاشتیم رو زمین فرصتو از دست نداذی و تا تونستی دستو پا زدی و از تمیزی هوا لذت کاملو بردی زیباو تنها آزار پسر گل من این بود که لب به غذا نزد قهرو من به این پی بردم که هر موقعه که شما برنامه غذائت بهم میخوره و شما بد غذا میشی ..خلاصه روز خوبی بود تا ایشالا سفرهای بیشتر باهم بریم مامان جون,شیر مردم ممنونم از اینکه روز خوبی و باهم داشتیممحبت.

محبتعاشقانه دوستت دارم گل پسرممحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)